از زندگی قبائل تا مدنیت جامعه محلی بندرلنگه!
📚 دکتر عبدالحمید دلشاد
✅ از دیر هنگام قبائل با وجه مشترک به دور هم جمع میشدند تا از بین خودشان یک نفر را به عنوان “تِنْدل”(رئیس گروه) برگزینند و زندگی اجتماعی با توافق بین قبائل با این گزینش ها تابع شرایط محیط پیرامونی اداره میشد. به مراتب بزرگ شدن شهرها، سازمان، حاکمیت و نهاد مدنی شکل گرفت و معنای دیگری بخشید و در قالب جمهوریت یک نظام سیاسی شکل و شمایل و تشریفات قانونی به خود گرفت.
✅ در کشور ما از احزاب عقیم تا انتخابات محلی و ملی در جمهوریت نظام سیاسی معنایی نه چندان مطلوب به خود گرفت.
✅ نهاد اجتماعی شورای ها در شهرها و روستاهای برخوردار، گاها در قالب مدنیت تا حد ورود بانوان در بدنه سیاسی و اجرائی کشور نظیر شهرداری و فرمانداری ظهور پیدا کرد!!
✅ از طرفی در شهرهای انقلابی و مذهبی، مدنیت نظام بواسطه مسائلی نظیر مقاومت اجتماعی درون شهری، عدم شکل گیری نهادهای مدنی و …، گاه وقتی با چالش مواجه بود.
✅ شهر بندرلنگه علیرغم اینکه یک ید واحده در همزیستی مشترک بین مردمان دارد؛ عواملی نظیر عدم شکل گیری کارگروهی و نیز فردگرایی، به فرصت و خلایی برای مداخلات سیاسی در بدنه نابلدان کار گروهی و اجتماعی تبدیل گشته و این شکاف بواسطه عدم حضور معنی دار نخبگان، بخش قابل توجهی از ثروت مدنیت نظام اجتماعی را با کاهش جدی مواجه نموده است.
✅ در شوراهای اسلامی علیرغم ظرفیت بالای قانون انتخابات و نیز گشایش حاکمیت در ورود معنادار نخبگان، گاها نسبت به این فعالیت اجتماعی در شهری مثل بندرلنگه؛ هنوز بین روستا و شهر به لحاظ ماهیت و چسپ اجتماعی، گذر حرفه ای ننموده و مدنیت این نظام اجتماعی را تا حدودی منفعل نموده است.
✅ با فقدان این پیوند اجتماعی و ورود تازه واردان به کارزار سیاسی، زمینه تشکیل مثلث تاثیرگذاری حاکمیت در عدم حضور و بزنگاه های تصمیم گیری، این نهاد اجتماعی را با مشکل جدی مواجه و ماهیت تنها نهاد قدرتمند اجتماعی یعنی شوراها، را تضعیف نموده است.
✅ با وجود گذر از ۵ دوره و آغاز دوره ششم شوراها، در بعضی از شوراهای شهر و روستا نظیر بندرلنگه، هنوز در آغاز راه بوده و انگار تجربه ای مکتوب در این نهاد برای رویکرد بهتر و استفاده از تجارب گذشتگان وجود ندارد! علیرغم اینکه در شهرها و روستاهای همجوار، تجربه موفقی با چشم غیر مسلح دیده میشود!!
بندرلنگه؛ عطرش پیچیده؛ تا هفتا خونه…●♪♫
خودش کجاهاست؟ خدا میدونه…●♪♫
✅ خیلی گفتیم، خیلی نوشتیم، خیلی خون دل خوردیم، ماندیم تا اثری مطلوب ایجاد شود. ظاهرا زمین گرد است و به جای اول برگشتیم.
✅ درد فقدان صندلی نیست؛ صندلی مان درد داره!! خیابونی هایی که روش راه میرم، توش نفس میکشم، درد داره!!
شعر ذیل یادآوری و تلنگری به بدنه اجتماعی است با مردمان خوشدل و صادق بندرلنگه:
♩♬♫♪♭
کجاست، اون کوچه؟ چی شد اون خونه؟●♪♫
آدماش کجان؟●♪♫
خدا میدونه…●♪♫
بوته ی یاسِ بابا جون هنوز؛ گوشه ی باغچه توی گلدونه●♪♫
عطرش پیچیده؛ تا هفتا خونه…●♪♫
خودش کجاهاست؟ خدا میدونه…●♪♫
میرن آدما… از اونا فقط؛ خاطره هاشون به جا میمونه…●♪♫
www.AbdolhamidDelshad.ir
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |